آرشیو از دیدگاه شعرا

زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بودزمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گمجهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود صدا در […]

ادامه ...

بسکه اینگونه دل شعله ورت می سوزدبا تماشای تو قلب پدرت می سوزد ای جگر گوشه ی من شعله مزن بر جگرمجگرم سوخت ز بسکه جگرت می سوزد زودتر از […]

ادامه ...

خبیب را «حجر بن أبی إهاب تمیمی» حلیف «بنی نوفل» برای «عقبه- بن حارث بن عامر بن نوفل» [۱] به هشتاد مثقال طلا یا پنجاه شتر خرید، تا او را […]

ادامه ...

برای واژه به واژه وضو گرفتم بازنزول سوره ی باران دوباره شد آغاز چه می شود ز تو گفتن ، چه می توان خواندنبرای کشف تو باید به چلّه ها […]

ادامه ...

عید مبعث دوباره بی قرارمامشب مست مه روی نگارم صلوات الله علی رسولِ الله یا أباالزهرا مدد نبیَ الله ۲ مولا! آسمونیا مست ارشادت مولا! دیوونه ی سلمان و مقدادت […]

ادامه ...

از غربتت اگر چه سخن‌هاست یا علیدنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی گویی هنوز دامن محراب کوفه راآثار خون ز فرق تو پیداست یا علی آثار سجده، زخم جبین، […]

ادامه ...

ویژه میلاد حضرت رسول اکرم (ص) – نزول مهربانی زمین در پوست خویش نمی گنجید. نفس های آسمان به شماره افتاده بود. ناگاه، عطر محمّدی، فضای شهر را پر کرد. […]

ادامه ...

امشب دلم از عالم اسرار خبر یافتشد بی خبر از خویش و ز دلدار خبر یافت از گمشدۀ خویش دگر بار خبر یافتدر دشت کویر از گُل بی خار خبر […]

ادامه ...

تموم شهر غم گرفته با فاتحه دم گرفتهمدینه ماتم گرفته ملائک از عرش اعلا برای عرض تسلّیرسیدن و بهر زهرا میخونن از طه امون از این مصیبت۳امون از این ماتم […]

ادامه ...

ادامه ...