آرشیو از دیدگاه شعرا

شاده دل تموم مسلمین و عاشقا ذکرشون ، یا نبی و یا مصطفی از حریم حرا نسیم بعثت می وزهاز سوی کبریا نسیم بعثت می وزه آرزوی دل ما همینه […]

ادامه ...

چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر استیا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است بر چه می ریزد سرشک تلخ از مژگان فلکعالمی را رخت ماتم […]

ادامه ...

بانگ تکبیر زامواج فضا می آیدگوش باشید که آوای خدا می آید بوی عطر از نفس باد صبا می آیدنفس باد صبا روح فزا می آید پیک وحی است که […]

ادامه ...

چون ربیع آمد میان شد صد هزاران نوبهارگوئیا باغ جنان در این جهان شد برقرار این همه نور خدا نور هدى گشته مبینلَلْعجب نبود خدا امّا خدائى آشکار هرطرف بینم […]

ادامه ...

دیگر مـــدینـه بی شــما شوری نداردزهرای اطـهر س طـاقـت دوری ندارد دیگر عـلی(ع) حرفش خریـداری ندارددر بیـن کــوچـه فـاطـمـه یـــاری ندارد دیـگر عـلی شــد اولین مـظلوم عالمشد قلب شیعه تاهمیشه […]

ادامه ...

نور عترت آمد از آیینه امکیست در غار حرای سینه ام رگ رگم پیغام احمد می دهدسینه ام بوی محمد می دهد من سخن گویم ولی من نیستماین منم یا […]

ادامه ...

انس اگر حکم براند به سخن حاجت نیستدیده گر بوسه بلد شد به دهن حاجت نیست این که گویند من و او به یکی پیرهنیمعین حق است و لیکن به […]

ادامه ...

وقتی که”وجود”، طرح جان ریخت، از نقشه ی خود نگشته خشنودموجود، نیازمندِ “دل” شد، در آینه ی جمال معبود دل گفتم و گشت قصّه آغاز، با قصد و اراده کرد […]

ادامه ...

ز انواری که تابان است امشبحرا آیینه بندان است امشب حرا آن غار متروک زمان هاتجلی گاه قرآن است امشب حرا آن غار دور افتاده از شهرز شوکت قبله جان […]

ادامه ...

وقتی کنار اسم خودت “لا” گذاشتیقبلش هزار مرتبه “الّا” گذاشتی هر چیز را به غیر خودت نفی کرده ایخود را یکی نمودی و تنها گذاشتی اول خودت برای خودت جلوه […]

ادامه ...